بانک مرکزی آلمان، معروف به "بوندسبانک"، در سال ۱۹۵۷ تأسیس شد. هدف اصلی آن در آغاز، مقابله با تورم و حفظ ثبات اقتصادی پس از بحرانهای مالی و تورمهای شدید بود که آلمان در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۴۰ با آن مواجه بود. نقش بوندسبانک در ایجاد و حفظ ثبات اقتصادی آلمان و اروپا تا به امروز بیبدیل بوده و موجب شده تا این بانک به عنوان یکی از قدرتمندترین و مستقلترین بانکهای مرکزی جهان شناخته شود. تجربههای تورم شدید در دورههای پیشین و دخالت دولت در سیاستهای پولی، بوندس بانک را واداشت تا با استقلال نهادی بالا و سیاستهای ضدتورمی قوی فعالیت کند.
دلایل استقلال بیسابقه بوندسبانک
یکی از ویژگیهای منحصربه فرد بوندسبانک، استقلال گسترده آن است. این استقلال به دلایلی نظیر تورم شدید دهه ۱۹۲۰ و سیاستهای مخرب در دوره آلمان نازی، در ساختار قانونی و اجرایی آن تعبیه شده است که چند عامل کلیدی در شکلگیری این استقلال برجسته است:
- تورمهای تاریخی: تجربه آلمان از تورم شدید، به ویژه در سال ۱۹۲۳ که ارزش مارک آلمان تقریباً به صفر رسید، موجب شد که جامعه آلمان حساسیت شدیدی نسبت به هرگونه تورم نشان دهد. با این سابقه، بوندسبانک در سیاستهای پولی مستقل عمل کرد تا از تکرار این وضعیت جلوگیری کند.
- تجربه سیاسی و مداخلات دوره نازیها: طبق گزارشات در دوران حکومت نازیها، بانک مرکزی (رایشبانک) به عنوان ابزاری در خدمت تأمین مالی جنگ و سیاستهای توسعهطلبانه دولت به کار گرفته شد که منجر به بیثباتی اقتصادی و افزایش بدهیهای عمومی شد. برای جلوگیری از تکرار این وضعیت، قانون اساسی آلمان در طراحی بوندسبانک استقلال این نهاد را به صورت اصولی و با قیدهای دقیق تعریف کرد تا بتواند از فشارهای سیاسی و مداخلات دولتی در امان بماند (منبع: Deutsche Bundesbank،۱۹۵۷).
ساختار فدرالی بوندسبانک و مفهوم مدل فدرالی
بوندسبانک بر اساس ساختار فدرالی آلمان شکل گرفته است. مدل فدرالی به این معنی است که این بانک شامل یک ساختار مرکزی (دفتر اصلی در فرانکفورت) و دفاتر منطقهای یا محلی در ایالتهای مختلف آلمان است. این مدل به بانک اجازه میدهد تا به صورت متمرکز و در عین حال منطقهای عمل کند و دادهها و گزارشهای اقتصادی دقیقی را از سراسر کشور جمعآوری کند. دفاتر منطقهای بوندسبانک به طور جداگانه و مستقل عمل میکنند، اما تحت نظارت و هماهنگی مرکز قرار دارند. این دفاتر مسئولیتهایی همچون جمعآوری دادههای اقتصادی منطقهای، اجرای سیاستهای پولی در سطح محلی و همچنین نظارت بر بانکهای تجاری محلی را بر عهده دارند. این ساختار به بوندسبانک اجازه میدهد تا با دادههای دقیقتر و بهروزتر به سیاستگذاری بپردازد و نیازهای مناطق مختلف را نیز در نظر بگیرد (منبع: Bundesbank Structure،۲۰۲۰ ).
مکانیسمهای حفظ استقلال نهادی بوندسبانک
بوندسبانک استقلال نهادی خود را از چند طریق حفظ میکند:
- نحوه انتصاب مدیران: رئیس و اعضای هیات مدیره بوندسبانک توسط رئیسجمهور آلمان منصوب میشوند. این انتصاب پس از مشورت با پارلمان و دولت انجام میشود، اما پس از انتخاب، اعضای هیات مدیره از هرگونه تأثیر و فشار سیاسی مصون هستند. این امر به دلیل مجموعهای از مکانیزمهای قانونی و حقوقی است که در ساختار بانک گنجانده شده است و از نگاهی به شرح زیر است:
- قوانین اساسی و حقوقی در تضمین استقلال: استقلال بوندسبانک به وضوح در قوانین آلمان مشخص شده است. در قانون بوندسبانک و نیز در قانون اساسی آلمان (Grundgesetz) تضمین شده که این بانک، حتی پس از تعیین اعضای هیات مدیره، از هرگونه دخالت دولتی یا سیاسی مصون خواهد بود. این قوانین تضمین میکنند که هیچ نهادی حتی دولت یا پارلمان نمیتواند اعضای هیات مدیره بوندسبانک را ملزم به پیروی از سیاستهای خاصی کند.
- طول مدت خدمت و شرایط دشوار برکناری: اعضای هیات مدیره بوندسبانک به طور معمول برای مدتهای نسبتاً طولانی منصوب میشوند و برکناری آنها از سمتشان بسیار دشوار است. این مدت طولانی و وجود شرایط محدود برای برکناری، مانع از فشارهای کوتاهمدت یا مداخلات سیاسی بر اعضای هیات مدیره میشود. برای نمونه، تنها در صورت تخلف سنگین یا موارد استثنایی، امکان برکناری وجود دارد که آن نیز نیاز به فرآیندهای قانونی ویژهای دارد و به راحتی امکانپذیر نیست. این امر به اعضا این امکان را میدهد که تصمیمگیریهای خود را بدون نگرانی از تغییر یا مداخلات سیاسی انجام دهند.
- مکانیزمهای نظارتی مستقل: بوندسبانک دارای سیستمهای نظارتی و مشورتی داخلی است که به جای نهادهای دولتی بر عملکرد آن نظارت میکنند. برای مثال، شوراهای مشورتی و کمیتههای داخلی این بانک به عنوان نهادهای تخصصی، استقلال بانک را از نظر اجرای سیاستها و تصمیمات اقتصادی تضمین میکنند. این شوراها شامل متخصصان و کارشناسان اقتصادی هستند که به طور مستقیم با سیاستهای بانک در تعاملاند، اما هیچ ارتباطی با ساختار دولتی یا سیاسی ندارند.
- عدم وابستگی مالی به دولت: بوندسبانک به لحاظ مالی کاملاً مستقل از دولت عمل میکند. به عبارت دیگر، دولت نمیتواند از منابع مالی این بانک به منظور تأمین کسری بودجه یا سایر اهداف اقتصادی استفاده کند. این عدم وابستگی مالی، به بوندسبانک اجازه میدهد که بدون فشارهای مالی یا بودجهای که ممکن است از سمت دولت تحمیل شود، تصمیمگیری کند.
- مأموریتها و وظایف تعریفشده و شفاف: مأموریتهای بوندسبانک به گونهای تعریف شدهاند که تمرکز این نهاد بر ثبات قیمتها و کنترل تورم به عنوان اولویت اصلی باشد. این مأموریتها به وضوح در اساسنامه بوندسبانک ذکر شده و به اعضای هیات مدیره این امکان را میدهد که با استناد به این مأموریتها، از هرگونه فشار دولتی مبنی بر تغییر سیاستها جلوگیری کنند.
- حمایت عمومی و اعتبار بوندسبانک: بوندسبانک در جامعه آلمان از اعتبار بالایی برخوردار است و به عنوان نهادی که حافظ ثبات اقتصادی و ضد تورم است، شناخته میشود. این جایگاه عمومی به بوندسبانک قدرت میدهد که با حمایت افکار عمومی، هرگونه دخالت یا فشار دولتی را به چالش بکشد. به عبارت دیگر، دولت و نهادهای سیاسی نیز به دلیل حساسیت جامعه به استقلال بوندسبانک، از وارد کردن فشار مستقیم به این نهاد اجتناب میکنند.
این مکانیزمها در کنار همدیگر به بوندسبانک کمک میکنند که به رغم انتصاب رسمی اعضای هیات مدیره از سوی رئیسجمهور، همچنان استقلال نهادی خود را حفظ کند و بدون تأثیرپذیری از مداخلات یا فشارهای دولت، سیاستهای پولی و اقتصادی را با هدف ثبات اقتصادی آلمان به طور مستقل اجرا کند.
بوندسبانک و تأثیر آن بر سیاستهای پولی اروپا
با تأسیس اتحادیه پولی اروپا و معرفی یورو، بوندسبانک نقش کلیدی در شکلگیری ساختار و سیاستهای بانک مرکزی اروپا (ECB) ایفا کرد. بسیاری از اصول بوندسبانک، از جمله تمرکز بر ثبات قیمتها و عدم وابستگی به دولت، در ECB نیز اجرا شدهاند. بوندسبانک به دلیل تجربه و سیاستهای موفقیتآمیز، به یکی از مهمترین بازیگران در تصمیمگیریهای پولی اروپا تبدیل شده است. به عنوان مثال، بوندسبانک در سال ۲۰۰۸، هنگام بحران مالی جهانی، با تأکید بر ضرورت کنترل نرخ تورم، از سیاستهای انبساطیECB حمایت کرد، اما همزمان به اجرای سیاستهای ضدتورمی خود نیز ادامه داد (منبع: ECB Financial Reports، ۲۰۰۸).
توصیههایی برای بانک مرکزی ایران
با توجه به چالشهایی نظیر نرخ تورم بالا و عدم استقلال کافی بانک مرکزی ایران، تجربه بوندسبانک میتواند به عنوان یک الگو مورد توجه قرار گیرد. اولین توصیه برای بانک مرکزی ایران، تلاش برای کسب استقلال نهادی بیشتر است. این امر میتواند از دخالتهای سیاسی و فشارهای کوتاهمدت جلوگیری کند و به ثبات بیشتر در سیاستهای پولی منجر شود هرچند که پُرواضح است که وضعیت استقلالی بانک مرکزی در ایران معلول رویههای بعضا غلط اقتصاد سیاسی در داخل کشور است که نتیجتا در این رابطه باید به جهت افزایش استقلال بانکمرکزی دست به دامان اصلاحات سیاسی و نهادی-ساختاری در کشور بود.
دومین توصیه نیز بهرهگیری از مزایای ساختار فدرالی یا شبه فدرالی برای ایجاد دفاتر منطقهای و جمعآوری دادههای دقیقتر از مناطق مختلف ایران است که این دادهها میتوانند در تدوین سیاستهای پولی دقیقتر و متناسب با نیازهای هر منطقه به کار گرفته شوند.
مجموعا طبق گزارشات و تحقیقات میتوان گفت بوندسبانک به دلیل ساختار فدرالی، استقلال نهادی و تعهد به ثبات اقتصادی به یکی از موفقترین بانکهای مرکزی در جهان تبدیل شده است که در این راستا تجربه بوندسبانک نشان میدهد که با حفظ استقلال و عدم وابستگی به دولت، یک بانک مرکزی میتواند به طور مؤثرتری به ثبات اقتصادی کشور کمک کند و از تورمهای بالا جلوگیری نماید.
منابع:
- Deutsche Bundesbank. (۱۹۹۸). German Inflation Report.
- European Central Bank. (۲۰۱۲). Monetary Policy and Financial Stability Reports.
- International Monetary Fund. (۲۰۲۰). The Challenges of Negative Interest Rates in Germany.
- German Federal Constitution.
- ECB Financial Reports. (۲۰۰۸).
نظر شما